اشکهای یخی
جمعه 22 دی تنها اتفاق خوشایندی که این روزها می تونه یخ درونم رو ذوب کنه تویی که هر از گاهی میای پیشم و به یه بوسه یا آغوش مهمونم می کنی. من و تو از همیشه بیشتر به هم وابسته شدیم. اما آیا من ناخواسته به بچه ام آسیب زدم؟ اینکه بچه من چندین ماهه که وزن نگرفته، برای خواب روزش به ماشین وابسته اس و بقیه وقتها هم همه اش به من می چسبه و نق می زنه، کوتاهی منو می رسونه؟ من از تک تک لحظه های بودن با تو لذت می برم. از کلمه های جدیدی که یاد می گیری، از مدام تکرار کردن "پوب" وقتی توپت رو می خوای، از "پپو" گفتنت به جای پتو، "بائو" به جای جارو. از اینکه تک تک اعضای صورت منو نشون می دی و می خوای که اسمشو بگم و از کش...